کد قفل کردن راست کليک

پاتوق وب
تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 | 14:07 | نویسنده : Amir

وداع کردم دوباره باز دلم آروم نداره

 

وای چه سرده هوای رفتنـت باز دوباره

 

میدونــی این دلم مثل قدیم بدجور هواتو داره

 

از وقتی رفتی بهار زندگیم شده پاییز

 

رویـــــاهام همــشون شدن غم انگیز

 

به خاطـــرت کنج خونـــه نشستم

 

درهای قـــلبو رو همـه کس بستم

 

گریه هام دیگه امونمو بریدن

 

چشمـام خستـه شدن از بس باریدن

 

اسم تو توی قلــب من حــک شده

 

بی تو نفــس کشیدن برای من سخت شده

 

عطر نفس هاتومیخوام دوبـــاره

 

دلم دیگه طاقت دوری تو نداره

 

بگــو کی بر میگردی نازنینم؟

 

تا آخـر عمر منتظـــرت میموم



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 | 14:08 | نویسنده : Amir

سوختم...
باران بزن شاید تو خاموشم کنی...
شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی...
بزن
باران ،
من سراپای وجودم
آتش است...
پس بزن باران ، بزن شاید تو خاموشم کنی...



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 | 13:58 | نویسنده : Amir

patoghweb.ir

 

دل شکسته ای لب بام سیگارمیکشید...

خسته بود!

آنقدرخسته که یادش رفت بعداز آخرین پک...

سیگار رابه پایین پرت کند نه خودش را!!ْ!



برچسب ها :

تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 | 22:07 | نویسنده : Amir

آرامشی می خواهم که

تو باشی و من در

 کنار هم ، تو سکوت کنی

 و من هم گوش کنم

 من آرام بگویم دوستت دارم

و تو بگویی من بیشتر ❤️

 



برچسب ها :

تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 | 21:47 | نویسنده : Amir
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش مُیسّرم که نجوشم
 
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
 
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
 
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
 
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر ز پای درآیم به دربرند به دوشم
 
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
 
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
 
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
 
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم
 
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم


برچسب ها :

تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 | 13:42 | نویسنده : Amir

قول داده اَم...

گاهـــﮯ

هَر اَز گاهـــﮯ

فانـــوس یادَت را

میاטּ ایـטּ کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ، روشَـטּ کنَم

خیالـت راحـَــت!
 مَـטּ هَماטּ منـــَــم؛

هَنوز هَم دَر این شَبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــِره

میاטּ این کوچـﮧهاے تاریک پَرسـﮧ میزَنـَم

اَما بـﮧ هیچ سِتاره‌ے دیگـَرے سَلام نَخواهــَـم کَرد....



برچسب ها :

تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 | 21:29 | نویسنده : Amir

شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم
و تو......
آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود.......



برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 | 16:20 | نویسنده : Amir


ســـلام
گاهی میشه صبح پا میشی و همه جای گوشی رو چک می کنی کسی بت پیامی نداده...
گاهی میشه به هرکی پیام میدی جز سلام علیک سر سری بات حرفی نداره..
گاهی میشه نه توی خیابون رفتن برات تنوع داره نه گوشی..درس که اصلا حسش نیست
گاهی دوست داری کسی بات باشه ولی نیس..همراهی نداری...
اون روزا خیلی داغون میشی ولی طوری نیس...
حد حقل تو دیگه چیزی برای باختن نداری...



برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 | 14:03 | نویسنده : Amir

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد...



برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 | 13:49 | نویسنده : Amir

 

ومن همه جهان را

درپیراهن گرم

تو

خلاصه میکنم



برچسب ها :